تاریخ نگارش: مه یا ژوئن 1938
منبع: بین الملل چهارم ]نیویورک[، جلد 6، شمارۀ 8، اوت 1945، صفحۀ 254
ترجمه از انگلیسی به فارسی: آرمان پویان
تروتسکی مسألۀ ملی را در مقالۀ خود، با عنوان درسی تازه، منتشر شده به سال 1938، چنین روشن کرد:
یک جنگ امپریالیستی، فارغ از آن که در کدام گوشۀ دنیا آغاز گردد، نه برای "استقلال ملی"، که برای بازتقسیم دنیا در بین منافع باندهای مجزّای سرمایۀ مالی ادامه خواهد یافت. این موضوع انکار نمی شود که جنگ امپریالیستی، در گذر زمان، ممکن است به بهبود یا وخیم شدن موقعیّت این یا آن "ملت"- یا به طور دقیق تر یک ملت به بهای دیگری- منجر شود. به همین نحو، معاهدۀ ورسال آلمان را تکه تکه کرد. یک صلح جدید احتمالاً فرانسه را هم تکه تکه خواهد کرد. سوسیال پاتریت ها(1) دقیقاً به این خطر "ملی" احتمالی در آینده، به عنوان استدلالی برای حمایت از راهزنان امپریالیست "خودشان" در زمان حال، متوسّل می شوند...
در حقیقت، تمام بحث های انتزاعی از این دست، و ایجاد هول و هراس از فجایع ملی قریب الوقوع به خاطر حمایت از این یا آن بورژوازی امپریالیستی، از تاکتیک طرد چشم انداز انقلابی و یک سیاست انقلابی، نشأت می گیرد. طبیعتاً، اگر یک جنگ جدید تنها به پیروزی نظامی این یا آن اردوگاه امپریالیستی ختم شود؛ اگر یک جنگ، نه یک خیزش انقلابی و نه پیروزی پرولتاریا را به دنبال داشته باشد؛ اگر یک صلح جدید امپریالیستی، که بارها وحشتناک تر از صلح ورسال است، برای چند دهه مردم را به زنجیر بکشد؛ اگر بشریّت نگون بخت تمامی این ]مصائب[ را در سکوت و تسلیم تحمّل کند، در آن صورت نه فقط چکسلاواکی یا بلژیک، که فرانسه نیز می تواند به موقعیّت یک ملت تحت ستم فروغلتد (همین فرض شاید بتواند در مورد آلمان هم مصداق داشته باشد). در این حالت احتمالی، تجزیۀ وحشتناک تر سرمایه داری، تمامی مردم را به مدّت چند دهۀ پیش رو به عقب خواهد برد. البته اگر این چشم اندازِ انفعال، تسلیم، شکست و انحطاط به وقوع بپیوندد، توده های تحت ستم و کلّ مردم مجبور خواهند شد تا با عرق و خون خود، از نو صعود کنند، و مسیری تاریخی را که پیش تر یک بار طی شده بود، روی دست ها و زانوان خود به عقب بازگردند.
آیا چنین چشم اندازی استثناست؟ اگر پرولتاریا بی وقفه از رهبری سوسیال امپریالیست ها و کمونو-شووینیست ها(2) آسیب ببیند؛ اگر بین الملل چهارم قادر نباشد تا راه را به توده ها نشان دهد؛ اگر ترس از جنگ، کارگران و سربازان را به سوی شورش سوق ندهد؛ اگر مردم کشورهای مستعمراتی هم چنان صبورانه برای منافع برده داران خون دهند، در این صورت تحت چنین شرایطی سطح تمدّن قطعاً فروکش خواهد کرد و پس رفت کلی و تجزیه، باری دیگر ممکن است که جنگ های ملی را برای اروپا در دستور روز قرار دهد. امّا در آن موقع، ما یا حتی شاید فرزندان ما، مجبور خواهند بود تا سیاست خود را در ارتباط با جنگ های آینده بر پایۀ موقعیّت جدید تعیین کنند.
امروز ما نه بر پایۀ چشم انداز انحطاط، که بر پایۀ چشم انداز انقلاب پیش می رویم. تسلیم طلبی(3) ما به هزینۀ امپریالیست ها صورت می گیرد و نه به هزینۀ پرولتاریا. ما مسألۀ سرنوشت چک ها، بلژیکی ها، فرانسوی ها و آلمانی ها به عنوان ]یک سری از[ ملل، را با تغییرات گاه و بیگاه جبهه های نظامی در دوران جنجال جدید امپریالیست ها مرتبط نمی کنیم، بلکه آن را با خیزش پرولتاریا و پیروزی آن بر تمامی امپریالیست ها مرتبط می سازیم. ما به جلو نگاه می کنیم و نه به عقب. برنامۀ بین الملل چهارم، اعلام می دارد که آزادی تمامی ملل اروپایی، بزرگ و کوچک، تنها می تواند در چارچوب ایالات متحدۀ سوسیالیستی اروپا تضمین گردد.
منبع:
توضیحات مترجم:
(1) سوسیال-پاتریت (Social-Patriot) عنوان دیگریست که برای "سوسیال شووینیست" استفاده می شود. در واقع سوسیال شووینیسم، نوعی میهن پرستی افراطی، تعصّب آمیز و تهاجمی است که به ویژه در دوران جنگ و به شکل دفاع از ملت "خود" در برابر "سایر" ملل، آشکار می شود. در دوران جنگ جهانی اوّل، تقریباً تمام احزاب سیاسی به موضع سوسیال-شووینیسم درغلتیدند. اکثر سوسیالیست ها، که چهرۀ شاخص آن ها حزب سوسیال دموکرات آلمان بود، به خاطر "دفاع از سرزمین پدری"، از عقاید خود دست کشیدند. رزا لوکزامبورگ و کارل لیبکنشت دو تن از انقلابیون کمونیستی بودند که طی جنگ جهانی اوّل، به مبارزه با سوسیال-شووینیسم پرداختند.
(2) کمونو-شووینیست (Communo-Chauvinist): کمونیست هایی که در موضع سوسیال-شووینیسم قرار می گیرند.
(3) تسلیم طلبی یا شکست طلبی انقلابی (Revolutionary defeatism)، مفهومی است که به طور برجسته، به وسیلۀ لنین در جنگ جهانی اوّل ساخته شده است. لنین، با بیان این که پرولتاریا نباید خود را درگیر جنگ سرمایه داری کند، اعلام کرد که دشمن پرولتاریا، رهبران امپریالیستی هستند که طبقات پایین خود را به نبرد می فرستند. به گفتۀ لنین، چنان چه جنگ، به جنگ داخلی و سپس انقلاب جهانی تبدیل شود، کارگران از "شکست" های ملت خود به مراتب بیش تر منتفع خواهند شد.