تالمان و «انقلاب مردمی» |
||
لئون تروتسکی برگردان: آرام نوبخت بابت نقل قول دربارۀ انقلاب «مردمی» از سخنرانی تالمان که نگاهی اجمالی به آن داشتم، متشکرم. نمی توان شکلی مضحکتر، سردرگمتر و مضرتر را برای طرح این مسألۀ تصور کرد! «انقلاب مردمی»- به عنوان یک شعار و حتی با ارجاع به لنین. با این وجود تمامی شماره های نشریۀ فاشیستی «اشتراسر» هم با شعار انقلاب مردمی، در تقابل با شعار مارکسیستیِ انقلاب طبقاتی، بزک می شود. این قابل درک است که هر انقلاب بزرگی، یک انقلاب مردمی یا ملی است، به این معنا که تمامی نیروهای خلاق و زایندۀ ملت را حول طبقۀ انقلابی گرد می آورد و ملت را حول یک هستۀ جدید بازسازی می کند. اما این یک شعار نیست؛ این یک توصیف جامعه شناسانه از انقلاب است، که علاوه بر این، تعریف انضمامی و دقیقی را طلب می کند. منتها به عنوان یک شعار، احمقانه و شارلاتانیسم است، یک رقابت بازاری است با فاشیست ها، که بهای آن با تزریق سردرگمی به اذهان کارگران پرداخت می شود. تحول شعارهای کمینترن، به ویژه حول این مسأله، اعجاب آور است. پس از کنگرۀ سوم کمینترن، شعارِ «طبقه در برابر طبقه» به شعار محبوب سیاست جبهۀ واحد کارگری بدل شد. این کاملاً صحیح بود: تمامی کارگران باید در برابر بورژوازی مستحکم شوند. بعد از این بود که آن ها این شعار را به اتحاد با بروکرات های رفرمیست در برابر کارگران دگرگون کردند (تجربۀ اعتصاب عمومی بریتاینا). پس از این، به نقطۀ کاملاً مقابل چرخش کردند: هیچ توافقی با رفرمیست ها در کار نیست، «طبقه در برابر طبقه». این شعار که قرار بود کارگران سوسیال دمکرات را به کارگران کمونیست نزدیک تر کند، در «دورۀ سوم»، به معنای مبارزه علیه کارگران سوسیال دمکرات به مثابۀ یک طبقۀ متفاوت تبدیل شد. و اکنون چرخش جدید: انقلاب مردمی به جای انقلاب پرولتری. روزنامۀ فاشیستی «اشتراسر» می گوید ۹۵ درصد مردم، به انقلاب علاقه دارند، در نتیجه این نه یک انقلاب طبقاتی، که یک انقلاب مردمی است. تالمان، ساز خود را هماهنگ با آن ها کوک می کند. در واقع، یک کارگر کمونیست باید به کارگر فاشیست بگوید: البته، ۹۵ درصد جمعیت، اگر نه ۹۸ درصد، از سوی سرمایۀ مالی استثمار می شود. اما این استثمار به شکل سلسله مراتبی سازمان می یابد: استثمارگران، خُرده استثمارگران، خُرده خُرده استثمارگران و غیره. تنها به یُمن این سلسله مراتب است که خُرده استثمارگران، اکثریت ملت را مطیع نگاه می دانند. برای این که ملت قادر باشد خود را حول یک هستۀ طبقاتی جدید بازسازی کند، باید به لحاظ ایدئولوژیک هم بازسازی شود و این تنها زمانی میسر است که پرولتاریا خود را در «مردم» و «ملت» منحل نکند، بلکه برعکس برنامۀ انقلاب پرولتری خود را تکامل دهد و خُرده بورژوازی را وادار به انتخاب میان دو رژیم کند. شعارِ «انقلاب مردمی»، خرده بورژوازی و همین طور توده های وسیع کارگران را به خواب می برد، آن ها را با ساختار سلسله مراتبی بورژواییِ «مردم» آشتی می دهد، رهایی آنان را به تأخیر می اندازد. اما تحت شرایط حاضر آلمان، شعار یک «انقلاب مردمی»، خط مرز ایدئولوژیک میان مارکسیسم و فاشیسم را پاک می کند و بخشی از کارگران و خرده بورژوازی را با ایدئولوژی فاشیستی آشتی می دهد، به آن ها اجازه می دهد فکر کنند که مجبور نیستند دست به انقلاب بزنند، چرا که در هر دو اردوگاه، موضوع بر سر یک انقلاب مردمی است. این انقلابیون مفلوک، در نزاع با هر دشمن جدّی، ابتدا فکر می کنند چگونه از آن ها تقلید کنند، چگونه خود را به رنگ آن ها در بیاورند، چه طور توده ها را با یک ترفند هوشمندانه و نه یک مبارزۀ انقلابی جلب کنند. این طرح مسأله، حقیقتاً شرم آور است. اگر کمونیست های ضعیف اسپانیایی قرار بود این تئوری را از آنِ خود کنند، نهایتاً به سیاست یک «کومینتانگ» از نوع اسپانیایی، می رسیدند. ۱۴ آوریل ۱۹۳۱ https://www.marxists.org/archive/trotsky/germany/1931/310414.htm |
||