خصلت انقلاب (انقلاب اسپانیا در دستور روز اپوزیسیون چپ)

 
 

لئون تروتسکی

ژوئیۀ ۱۹۳۱

برگردان: آرام نوبخت

مقدمۀ بین الملل چهارم

در آوریل ۱۹۳۳، آلفونسو پادشاه وقت از اسپانیا گریخت و جمهوری اعلام شد. اما این هیچ یک از نیازهای حیاتی توده ها، به ویژه مسألۀ ارضی را حل نکرد. نامه های پیش رو که در نخستین ماه های انقلاب به رشتۀ تحریر درآمدند، نه فقط ارزش تاریخی دارند، که خواندن آن در پرتو حوادث ایتالیا، روشنگر است؛ کشوری که وجه غالب اقتصادی اش هم­چون اسپانیا، کشاورزی عقب­مانده ای است؛ اما در عین حال پرولتاریای متمرکزی در چندین شهر صنعتی دارد که دست کم از نظر فرهنگ، مبارزه جویی و کیفیات رهبری با دیگر بخش های کارگر سرتاسر دنیا برابری می کنند.


سیر رویدادها امروز پرسش سترگی را پیرامون موضوعی در دستور کار قرار می دهد که اپوزیسیون چپ می تواند و باید حرفی درباره اش بزند. من از انقلاب اسپانیا صحبت می کنم. اکنون مسأله بر سر نقد پس از وقوع حادثه نیست؛ مسأله برای اپوزیسیون چپ بین المللی، مداخلۀ فعال در رویدادها به منظور جلوگیری از فاجعه است.

ما نیروهای اندکی داریم. اما مزیّت یک موقعیت انقلابی، مشخصاً در این امر است که حتی یک گروه کوچک می تواند طی زمانی کوتاه به نیرویی بزرگ تبدیل شود، منتها مشروط به این که بیماری را به درستی تشخیص دهد و به موقع شعارهای صحیحی را مطرح کند. من نه فقط به بخش اسپانیایی مان که مستقیماً در رویدادها درگیر است، که هم­چنین به کلیۀ بخش های خود اشاره می کنم، چرا که هرچه انقلاب جلوتر می رود، بیش تر نیز توجه کارگران سرتاسر جهان را به سوی خود جلب می کند. تعیین صحت خطوط سیاسی، در پیش چشم بخش پیشتاز پرولتاریای جهانی رخ خواهد داد. اگر ما واقعاً جناح چپ هستیم، اگر واقعاً در برداشت انقلابی صحیح خود توانا هستیم، باید این توانایی و قدرت را در طی موقعیت انقلابی به شکلی به مراتب سریع تر و صریح تر نشان بدهیم.

دو پرسش اساسی

دو پرسش بنیادی باید مستقیماً از سوی ما طرح شود: (۱) مسألۀ خصلت عمومی انقلاب اسپانیا و خط استراتژیکی که از آن نتیجه می شود، و (۲) مسألۀ بهره برداری تاکتیکی صحیح از شعارهای دمکراتیک و امکانات پارلمانی و انقلابی. من تلاش کردم همۀ آن چه را که پیرامون این پرسش ها حیاتی بود، در آخرین اثر خود دربارۀ اسپانیا بگویم. در این جا تنها می خواهم نظر خود را اجمالاً دربارۀ کلیت مسائلی که باید از روی آن ها به سوی حمله علیه کل خط انترناسیونال کمونیست جهش کنیم، بپردازم.

آیا باید در اسپانیا چشم انتظار یک انقلاب واسط میان انقلاب انجام یافتۀ جمهوری خواه و انقلاب پرولتری آتی، یک به اصطلاح انقلاب «کارگران و دهقانان» همراه با یک «دیکتاتوری دمکراتیک» باشیم؟ بله یا نه؟ کل خط استراتژیک با پاسخ به این سؤال تعیین می شود. حزب رسمی (کمونیست) اسپانیا، تا گردن در سردرگمی ایدئولوژیک حول این پرسش بنیادی فرو رفته است؛ سردرگمی ای که بذرهایش به دست مقلدین افشانده شد و هنوز می شود، و تجلی خود را در برنامۀ انترناسیونال کمونیست می یابد. ما در این جا امکان آن را داریم که در برابر پیشتاز پرولتاریا، در پرتو حقایق زنده، همه روزه از کل پوچ بودن، توخالی بودن و در عین حال هولناک بودن خطر یک انقلاب واسط و نیمۀ راه،  پرده برداریم.

رفقای اصلی کلیۀ بخش ها باید به یاد داشته باشند که این دقیقاً ما، به عنوان جناج چپ هستیم که باید خود را متکی بر یک بنیان استوار علمی نماییم. برخورد سرسری با عقاید، شارلاتانیسم ژورنالیستی به سبک لاندو و شرکا (سانتریست های آلمان)، در تقابل با جوهر بخش انقلابی پرولتاریا قرار دارد. پرسش های بنیادی انقلاب باید به همان شکل مطالعه شوند که مهندسین مقاومت ماده یا پزشکان آناتومی و پاتولوژی را مطالعه می کنند. مشکل انقلاب مداوم، به خاطر رویدادهای اسپانیا، اکنون به مشکل محوری اپوزیسیون چپ بین المللی تبدیل شده است.

شعارهای دمکراتیک

مسألۀ شعارهای دمکراتیک، استفاده از انتخابات، و سپس کورتِس (قوۀ مقننۀ اسپانیا-م)، مسألۀ تاکتیک های انقلابی است که این خود تابع مسألۀ عمومی استراتژی است. اما صحیح ترین فرمول های استراتژیک کوچک ترین ارزشی ندارند، اگر کسی نتواند در هر لحظۀ معین راه حلی تاکتیکی برای این فرمول ها پیدا کند. با این حال، موضوعات در اسپانیا از این زاویه بسیار بد به نظر می رسند. روزنامه های فرانسوی حاوی پیام هایی هستند که طبق آن، رهبری فدراسیون کاتالونیا، «مورین»، ظاهراً در سخنرانی خود در مادرید گفته است که سازمان او در انتخابات شرکت نخواهد کرد، چرا که او اعتقادی به «صداقت» آن ها ندارد. آیا ممکن است که این درست باشد؟ این بدان معنا خواهد بود که «مورین» نه از زاویۀ بسیج نیروهای پرولتاریا، که از منظر اخلاقیات و احساسات­گرایی خرده بورژوایی به مسائل تاکتیک های انقلابی نزدیک نمی شود. دو هفته پیش می توانستم معتقد باشم که مطبوعات بورژوایی درحال برشمردن حماقت ها بودند؛ اما پس از این که از طرح فدراسیون کاتالونیا اطلاع یافتم، مجبورم تصدیق کنم که این اخبار، که شاید مهیب به نظر برسد، ناگزیر ناممکن نیست و نباید از پیش نادیده گرفته شود.

درس های چین

به دنبال تجربۀ روسیه، مسألۀ شعارهای دمکراتیک در انقلاب، از نو در مسیر مبارزه در چین مطرح شد. هرچند تمامی بخش های اروپا امکان پیگیری تمامی مراحل این مبارزه را نداشتند. به خاطر همین امر، بحث پیرامون این مسائل برای برخی رفقا و گروه های معین یک خصلت شِبه آکادمیک داشت. اما امروز این مسائل، تجسم و مظهر مبارزه و زندگی هستند. آیا مجازیم که بگذاریم در چنین نقطۀ عطف تاریخی مهمی دست و پای مان بسته شود؟ درست همان طور که نمی توانستیم در طول نزاع چین و روسیه- که خبر از آغاز یک جنگ می داد- خود را در بحث بر سر این موضوع گم کنیم که حمایت از اتحاد شوروی ضروری است یا چیانگ کای شک، بنابراین امروز نیز چهره به چهرۀ رویدادهای اسپانیا نمی توانیم حتی مسئولیتی غیرمستقیم برای خرافات فرقه گرایانه و شبه باکونینیست گروه های خاص را بپذیریم.


پانوشت:

این مطلب در تاریخ ۲۸ مه ۱۹۳۱ نوشته شد- ویراستار

http://marxists.org/archive/trotsky/1931/spain/spain05.htm

 
 
 

آرشيو لئون تروتسکی