جنگ یا صلح؟ (نیروهای درونی انقلاب)
|
||
لئون تروتسکی برگردان: آرام نوبخت مسألۀ اصلیای که در حال حاضر علاقۀ حکومتها و مردم کل دنیا را به خود معطوف میکند، از این قرار است: انقلاب روسیه چه تأثیری بر مسیر جنگ خواهد گذاشت؟ آیا صلح را نزدیکتر خواهد کرد؟ یا برعکس تمام شور و اشتیاق مردمی که با انقلاب بیدار شدهاند به سوی پیشبرد جنگ هدف گرفته خواهد شد؟ این مسألۀ مهمی است. نه فقط سرنوشت جنگ، که سرنوشت خودِ انقلاب نیز به نحوی از انحا منوط به حلّ این مسأله است. سال ۱۹۰۵، میلیوکوف، وزیر امور خارجۀ دورۀ جنگ، جنگ روسیه و ژاپن را یک ماجراجویی خواند و خواهان پایان هرچه سریعتر آن شد. تمام مطبوعات لیبرال و رادیکال نیز بر همین سیاق قلم میزدند. نیرومندترین سازمانهای صاحبان صنایع در آن مقطع- علیرغم شکستهای بیسابقه- خواهان صلح فوری بودند. اما این را چهطور میشد توضیح داد؟ آنان به اصلاحات داخلی امید بسته بودند. انتظار میرفت که استقرار یک نظام مشروطه، کنترل پارلمانی بر بودجه و اقتصاد دولتی به طور کلی، رشد نظام آموزشی و بهخصوص تخصیص زمین به دهقانان، همه و همه سطح اقتصادی کشور را ارتقا دهند، به رفاه مردم بیفزایند و متعاقباً یک بازار داخلی عظیم را برای صنعت دستوپا کنند. درست است که حتی آن زمان، یعنی دوازده سال پیش، بورژوازی روسیه آمادۀ تصرف سرزمینهای بیگانه بود؛ اما احساس میکرد که با رهایی دهقانان، یک بازار بهمراتب نیرومندتر از مِنچوری یا کُره به نفع وی ایجاد خواهد شد. با این حال روشن شد که دمکراتیزه کردن کشور و رهایی دهقانان آنقدرها هم وظیفۀ سادهای نیست. نه تزار و نه بروکراسی او و اشراف حاضر نبودند داوطلبانه حتی ذره ای از حقوق خود صرفنظر کنند. قاپیدن ماشین دولتی و املاک از دست آنان به مدد ترغیبها و تشویقهای لیبرالی ناممکن بود. آنچه نیاز بود، یک تهاجم قدرتمند انقلابی از جانب تودهها بود. این چیزی بود که بورژوازی نمیخواست. شورشهای دهقانی و مبارزۀ هردم تندتر پرولتاریا و رشد شورش در ارتش، بورژوازی لیبرال را به اردوگاه بروکراسی تزاری و اشرافیت ارتجاعی بازگرداند. ائتلاف آنها با کودتای ۳ ژوئن ۱۹۰۷ مُهر و موم شد. از دل این کودتا دومای دولتی سوم و {چهارم} کنونی بیرون آمد. دهقانان زمینی دریافت نکردند. ساختارهای دولتی بیشتر در فُرم تغییر کرد تا در محتوا. ایجاد یک بازار داخلی پررونق متشکل از مالکین دهقان-مشابه با کشاورزان امریکا- رخ نداد. طبقات سرمایهدار بعد از اینکه از در صلح با رژیم سوم ژوئن بیرون آمدند، توجه خود را معطوف به تصرف بازارهای خارجی کردند. دورۀ جدیدی از امپریالیسم روسیه آغاز شد، همراه با یک دولت و اقتصادِ نظامی ازهمپاشیده و اشتهایی سیریناپذیر. گوچکوف، وزیر جنگ کنونی، در «کمیسیون دفاع دولتی» که از توسعۀ سریع نیروی زمینی و دریایی حمایت میکرد، شرکت جُست. میلیوکوف، وزیر امور خارجۀ کنونی، برنامۀ فتوحات جهانی را تدوین و به سراسر اروپا حالی کرد. سهم بسیار بزرگی از مسئولیت در قبال جنگ کنونی به گردن امپریالیسم روسیه و نمایندگان اُکتبریست و کادت آن است: در این حوزه گوچکوفها و میلیوکوفها هیچ حقی ندارند که از باشیبوزوقهای* امپریالیسم آلمان خُرده بگیرند- همۀ آنها از یک قماشاند. به لطف وقوع انقلابی که نمیخواستد و در مقابلش جنگیدند، میلیوکوف و گوچکوف در قدرتاند. آنها میخواهند جنگ را ادامه بدهند. آنها خواهان پیروزیاند. البته! اینان کسانی هستند که کشور را به خاطر منافع سرمایه به ورطۀ جنگ کشاندند. تمام ضدیتشان با تزاریسم از اشتهای امپریالیستی ارضانشدۀ آنان سرچشمه میگرفت. مادام که باند نیکولای دوم در قدرت بود، منافع خاندانی و ارتجاعی-اشرافی در سیاست خارجه غالب بودند. دقیقاً به همین دلیل بود که برلین و وین همواره امیدوار بودهاند که به یک صلح مجزا با روسیه دست یابند. اما اکنون منافع امپریالیسمِ محض بر پرچم حکومتی نوشته میشوند. گوچکوفها و میلیوکوفها به مردم میگویند که «دیگر حکومت تزار وجود ندارد. اکنون باید خون خود را برای منافع مشترک ملی نثار کنید». امپریالیستهای روس درک میکنند که منافع ملی یعنی بازگشت لهستان و فتح گالیسیا و قسطنطنیه و ارمنستان و ایران. به بیان دیگر، روسیه اکنون دارد در کنار سایر دولتهای اروپا و خاصه متحدینش (بریتانیا و فرانسه) جایگاه خویش را در بین صفوف امپریالیستها طلب میکند. در انگلستان یک سلطنت پارلمانی وجود دارد و در فرانسه یک جمهوری. لیبرالها و حتی سوسیالپاتریوتها در هر دوجا در قدرت هستند. اما این کمترین تغییری در خصلت امپریالیستی جنگ نمیدهد؛ برعکس، روشنتر آشکارش میکند. در انگلستان و فرانسه کارگران انقلابی مشغول نبردی سازشناپذیر با جنگ هستند. گذار از یک امپریالیسمِ خاندانی-اشرافی به یک امپریالیسمِ تماماً بورژوایی به هیچ رو نمیتواند پرولتاریای روسیه را با جنگ آشتی دهد. مبارزۀ بینالمللی علیه سلاخی جهانی و امپریالیسم اکنون بیش از هر زمان دیگری در گذشته به وظیفۀ ما مبدل شده است. تلگرامهای اخیر با اعلان آژیتاسیون ضد جنگ در خیابانهای پتروگراد، نشان میدهند که رفقای ما شجاعانه در حال محقق کردن این وظیفه هستند. رجزخوانی امپریالیستی میلیوکوف- درهم شکستن آلمان، اتریش-مجارستان و ترکیه- اکنون بیش از پیش آب به آسیاب هوهنتسولرن و هابزبورگ میریزند. حکومت لیبرال-امپریالیستِ جدید حتی پیش از اینکه آغاز به اصلاح ارتش خود کرده باشد به هونتسولرن کمک میکند که روحیۀ میهنپرستی را برافرازد و «وحدت ملی» مردم آلمان را که در حال فروریختن است بازگرداند. اگر پرولتاریای آلمان گمان کند که همۀ مردم، از جمله نیروی اصلی انقلاب یعنی پرولتاریای روس، پشت حکومت بوروایی جدید است، ضربهای سهمگین به همفکران ما، سوسیالیستهای انقلابی آلمان، وارد خواهد شد. تبدیل پرولتاریای روس به میهنپرستان گوشتدمتوپ در خدمت بورژوازی لیبرال روس بلافاصله تودههای طبقۀ کارگر آلمان را به اردوگاه شُووینیسم پرتاب خواهد کرد و توسعۀ انقلاب آلمان را تا مدتی طولانی به تعویق خواهد انداخت. وظیفۀ اصلی پرولتاریای انقلابی روسیه این است که نشان دهد هیچ نیرویی پشت امیال امپریالیستی شیطانی بورژوازی لیبرال نیست، چرا که حمایت تودههای طبقۀ کارگر را با خود ندارد. انقلاب روسیه باید چهرۀ واقعی خود را به جهان نشان دهد، یعنی خصومت آشتیناپذیرش با نه فقط ارتجاع خاندانی-اشرافی که همینطور با امپریالیسم لیبرال. توسعۀ بیشتر مبارزۀ انقلابی و ایجاد یک حکومت انقلابی با پشتیبانی حقیقی مردم، ضربهای مرگبار به هوهنتسولرن خواهد بود، چرا که انگیزهای نیرومند به جنبش انقلابی پرولتاریای آلمان و همینطور تودههای طبقۀ کارگر سایر کشورهای اروپایی خواهد بخشید. اگر نخستین انقلاب روسیه در سال ۱۹۰۵ به دنبال خود انقلابهای آسیا- ایران و ترکیه و چین- را آورد، پس دومین انقلاب روسیه به مثابۀ سرآغاز یک مبارزۀ اجتماعی-انقلابی نیرومند در اروپا عمل خواهد کرد. تنها این مبارزه است که صلح حقیقی را برای اروپای غرقه در خون به ارمغان خواهد آورد. خیر، پرولتاریای روس به خود اجازه نخواهد داد که اسب افسارخوردۀ ارابۀ امپریالیسم میلیکوف شود. بر پرچم سوسیال دمکراسی روسیه، شعارهای انترناسیونالیسم آشتیناپذیر با وضوحی بیش از قبل میدرخشند: مرگ بر غارتگران امپریالیست! زنده باد حکومت انقلاب کارگران! زنده باد صلح و برادری ملتها! نُوی میر، ۲۰ مارس ۱۹۱۷ * سربازان غیرمتعارف و خودسر ارتش عثمانی که به خشونت و توحش شهرت داشتند.
|
||