دمکراسی، پاسیفیسم و امپریالیسم |
||
لئون تروتسکی ژوئن ۱۹۱۷ برگردان: آرام نوبخت مقالۀ زیر دربارۀ پاسیفیسم، به قلم لئون تروتسکی در سومین سال جنگ جهانی امپریالیستی نوشته و ابتدا در نشریۀ «به پیش» (Vperiod)، یک ارگان انقلابی روس، به تاریخ ۳۰ ژوئن ۱۹۱۷، منتشر شد. امروز، در آستانۀ یک جنگ جهانی نوین، زمانی که پاسیفیست ها مشغول بازیِ قدیمی خود مبنی بر به انحراف کشاندن کارگران از مبارزۀ انقلابی ضدّ جنگ هستند، به هنگام بودن این مقاله بیش از پیش آشکار به نظر می رسد- سردبیر *** هرگز در هیچ زمانی به اندازۀ لحظۀ کنونی، یعنی دوره ای که مردم یکدیگر را در شاهراه های بزرگ سیاره مان کشتار می کنند، این مقدار پاسیفیست وجود نداشته است. هر عصری، نه فقط تکنولوژی و شکل سیاسی خود، که همین طور شیوۀ ریاکاری خاص خود را نیز دارد. زمانی بود که ملت ها یکدیگر را به افتخار آموزه های مسیح و عشق همسایۀ خود نابود می کردند. اکنون مسیح را حکومت های عقبمانده به یاری می طلبند. ملت های پیشرفته گریبان یکدیگر را زیر پرچم پاسیفیسم می درند.... یک اتحادیۀ ملل و یک صلح پایدار. کرنسکی و تسرتلی به اسم یک «فرجام پیش از موعد صلح»، برای یک تهاجم فریاد می زنند. برای این عصر، «جوونال»ی در کار نیست تا آن را با طنز گزنده توصیف کند. با این وجود ما مجبور به اعتراف هستیم که حتی قدرتمندترین ها هم در پیشگاه بی اخلاقی بی شرمانه و حماقت چاپلوسانه، یعنی دو عنصری که با جنگ جاری آشکار گردیده اند، ضعیف و ناچیز جلوه خواهند کرد. ریشه های پاسیفیسم پاسیفیسم از همان ریشه های تاریخی نشأت می گیرد که دمکراسی. بورژوازی، تلاشی غول آسا برای عقلایی کردن مناسبات بشری انجام داد، یعنی برای جایگزین کردن سنت کور و احمقانه با نظامی از منطق انتقادی. محدودیت اصناف بر صنعت، امتیازات طبقاتی، حکومت مطلقۀ سلطنتی- این ها میراث سنتی قرون وسطی بودند. در عوض دمکراسی بورژوازی خواهان برابری قانونی، رقابت آزاد و روش های پارلمانی برای رتق و فتق امور عمومی بود. طبیعتاً ضوابط ناسیونالیستی آن نیز در حوزۀ مناسبات بین المللی به کار گرفته می شود. در این جا جنگ را کشف کرد، که برایش همچون روشی جهت حل مسائل ظاهر می شد، روشی که انکار تام و تمام همۀ «منطق» بود. بنابراین دمکراسی بورژوایی شروع به آن کرد که با زبان شعر، فلسفۀ اخلاقی و حسابگری، به ملت ها یادآوری کند که آنان از ایجاد شرایط صلح ابدی بیشتر منتفع خواهند شد. چنین بود ریشه های منطقی پاسیفیسم بورژوایی. پاسیفیسم از زمان زایش خود رنجور و بی رمق، اما همراه با یک عارضۀ اساسی بود؛ عارضه ای که خصلت دمکراسی بورژوایی است؛ انتقادهای بورژوازی، خود را به سطح پدیدۀ سیاسی رهنمون می کرد، بی آن که جرأت کند به علل اقتصادی پدیده ها نفوذ کند. ایدۀ «صلح ابدی» ایدۀ صلح ابدی بر مبنای یک توافق «منطقی»، در دستان واقعیت سرمایه داری، به مراتب بدتر از ایده های آزادی، برابری و برادری عمل کرد. سرمایه داری زمانی که شرایط صنعتی را عقلایی کرد، سازماندهی اجتماعی مالکیت را عقلایی نکرد، و بنابراین چنان ابزارهایی را برای نابودی مهیا کرد که حتی قرون وسطای «متوحش» هم هرگز خوابش را هم نمی دید. تلخ کردن دائمی مناسبات بین المللی و رشد بی وقفۀ میلیتاریسم، تماماً بنیان واقعیت در زیر پای پاسیفیسم را سست کرد. با این وجود از همین ها بود که پاسیفیسم حیات دوباره ای یافت؛ حیاتی که از مرحلۀ اولیۀ آن همان طور متفاوت بود که غروب سرخ و بنفش از طلوع آفتاب پنجه لعلگون... پاسیفیسم به لحاظ نظری و سیاسی، بر همان بنیانی استوار است که نظریۀ هارمونی منافع اجتماعی. تضادهای میان ملت های سرمایه داری همان ریشه های اقتصادی را دارد که تضادهای میان طبقات. و اگر این احتمال را بپذیریم که لبۀ تیغۀ مبارزۀ طبقاتی می تواند به تدریج کند شود، در آن صورت این مستلزم پذیرش ملایم شدن و تنظیم شدن تدریجی روابط بین المللی نیز هست. منشأ ایدئولوژی دمکراسی، با تمام سنت ها و توهمات اش، خرده بورژوازی است... «اگر جنگ سر برسد...» (ویلیام جنینگز) برایان، عجولانه و با هیاهو، بیزاری طبیعی دهقانان و «انسان کوچک» به طور اعم را از چیزهایی مثل سیاست جهانی، خدمت وظیفۀ سربازی و مالیات های بالاتر نمایان کرد. با این حال برایان در همان حال که داشت چندین قطار طومار اعتراضی و هئیت نمایندگی به همفکران پاسیفیست خود بر مسند حکومت می فرستاد، هر چه در توان داشت انجام داد تا تیغۀ انقلابی کلّ جنبش را بشکند. برایان در زمان یک نشست ضدّ جنگ در شیکاگو طی تلگرامی نوشت که: «اگر جنگ فرا برسد، ما همگی البته از حکومت حمایت خواهیم کرد؛ با این حال، در این لحظه، این وظیفۀ مقدّس ما است که هر آن چه در توان داریم برای صیانت از ملت در برابر رعب و وحشت جنگ به کار بریم». این چند کلمه، دربرگیرندۀ کل برنامۀ پاسیفیسم خرده بورژوای است: «انجام هر آن چه در توان داریم در برابر جنگ» به معنای بر آمدن از عهدۀ ایجاد یک مجرای خروج برای خشم عمومی در قالب یک تظاهرات بی خطر است، البته پس از این که از پیش به حکومت تصمین داده باشند که در صورت جنگ، با مخالفتی جدّی از سوی جناح پاسیفیست رو به رو نخواهد شد. پاسیفیسم رسمی، آروزی چیزی بهتر از این را نمی توانست داشته باشد، و اکنون می توانست به طور رضایتبخشی «آمادگی امپریالیستی» را تضمین کند. پس از بیانیۀ خود برایان، تنها یک چیز برای افشای مخالفت های پرسر و صدای او با جنگ لازم بود و آن صرفاً اعلان جنگ بود. برایان دقیقاً به اردوگاه حکومت چرخش کرد. و نه فقط خرده بورژوازی، که همین طور توده های وسیع کارگران، به خود گفتند: «اگر حکومت ما با یک پاسیفیست رک و راست مانند ویلسون در مقام ریاست آن اعلان جنگ می کند، و اگر حتی برایان هم از حکومت در این جنگ حمایت می کند، پس لابد این جنگی اجتناب ناپذیر و بهحق است....». اکنون واضح است که چرا پاسیفیسم مقدس نما و مشابه فرقۀ مذهبی «کوآکرها» از سوی عوام فریبان بورژوا، چنین به نفع محافل مالی و صنعت جنگ است.
https://www.marxists.org/archive/trotsky/1917/06/pacifism.htm |
||